تعداد صفحه : 14
هر سازمان و تشكيلات سياسي يا حزب كه به قصد ورود به عرصه قدرت سياسي تشكيل ميشود در صورتي ميتواند به حيات خود به شكل تأثير گذار و بالنده ادامه دهد كه بخشي از علايق و منافع گروهبنديهاي اجتماعي را نمايندگي كند. در واقع يك سازمان سياسي، تجسم خارجي خود آگاهي و تشكل يك گروهبندي پايه اجتماعي است. بيان شفاف آنكه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران كدام بخش از جامعه را به طور اخص نمايندگي ميكند و در عين حال از آن بخش نيروهاي اصلي خود را بايد جذب نمايد، امري است كه به عنوان يك ضرورت درون سازماني بايد مورد توجه باشد. هر چند احزاب در هنگامههاي انتخاباتي با طرح شعارهاي فراگيرتر و با توجه به منافع عمومي اكثريت جامعه سعي ميكنند تا حد امكان دايرههاي پيراموني و هر چه وسيعتر از هستة اصلي خود را جذب كنند. شكافهاي اجتماعي عمده جامعه ايران عبارتند از : 1- سنت و مدرنيسم 2- طبقاتي 3- قومي – مذهبي 4- جنسي 5- نسلي كه به ترتيب درباره هر يك و نسبت سازمان با آنها بايد بررسي كرد. مسلماً اين بررسي اجمالي فتح بابي است كه ميتواند به عنوان محور يك بحث درون سازماني ارتقاء يابد و از نتايج آن در برنامه ريزيهاي سازمان، محورهاي تبليغات و جذب نيرو و شيوههاي فعاليت در عرصه اجتماعي سياسي و اصلاح خود، بهره گرفته شود. 1- شكاف سنت و مدرنيسم: در صد سال اخير با رسوخ تجدد در ايران، چالش بين سنت و مدرنيته مهمترين نيروي محرك اجتماعي سياست بوده است. جامعه در حال گذار ايراني، با پيشينهاي از فرهنگ تاريخي كه به ظاهر در برابر مؤلفههاي جديد فرهنگي تسليم ميشود اما در واقع به لاك خود فرو ميرود و مقاومت ميكند، راه را بر هر گونه پيش بيني فيصله بخش به سود تجدد در كوتاه مدت ميبندد. در جامعه ايراني نسبت به اين چالش، دو گرايش افراطي ديده ميشود، آن گروه كه راه نجات را از فرق سر تا نوك پا